رفتار جمهوری اسلامی با زندانیان، مصداق بارز و عینی شکنجه است : www.iranhrc.org
All Human Rights for all in Iranwww.iranhrc.org
انتشار نامه «نرگس محمدی» به رئیس قوه قضاییه در پی نقض آشکار حقوق وی
پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴ – ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵
|
اذیت و آزار زندانیان سیاسی و امنیتی از دیرباز در زندانهای جمهوری اسلامی سابقه داشته و باعث اعتراض خود زندانیان و فعالین حقوق بشر در سطح بینالملی بوده است. آزارهای فیزیکی و روانی برای سرکوب اراده مبارزه و حقخواهی در زندانهای جمهوری اسلامی، باعث کشته شدن آزادیخواهان بسیاری همچون «ستار بهشتی» شده است که همچنان علت اصلی مرگ آنها در هالهای از ابهام قرار دارد. این آزار حکومتی که یکی از مصادیق شکنجه است، درباره «نرگس محمدی» که بدون مجوز قضایی بازداشت و در زندان به سر میبرد، اوضاع را برای این زندانی بسیار وخیمتر کرده است. بیماری این فعال حقوق بشر که موجب “فلج عضلانی و آمبولی ریه” او شده است، باعث تحلیل رفتن آهستهآهسته سلامتی و حتی علایم حیاتی ایشان شده است. کمکهای پزشکی در زندان بسیار اندک است و از اعزام به بیمارستان اکثر زندانیان عقیدتی و سیاسی جلوگیری میشود. حال با یادآوری اینکه “ممانعت از ایجاد ارتباط با خانواده” درباره «نرگس محمدی» اعمال شده است؛ این مدافع حقوق بشر حق تلفن زدن به خانوادهاش را ندارد و همین مصداق عینی شکنجه روحی و جسمی بر علیه او است و برابر با تبصره 3 قانون منع شکنجه؛ “قربانیان کسانی هستند که به صورت انفرادی یا دستهجمعی، از طریق فعل یا ترک فعلی که نقض معاهده محسوب میشود، آسیبهایی شامل جراحات جسمی و روحی، رنجهای عاطفی، زیانهای اقتصادی و یا محرومیت اساسی از حقوق بنیادین خود، دیدهاند. یک فرد باید فارغ از اینکه عامل نقض، شناسایی، توقیف، تعقیب یا متهم شده یا نشده باشد، و صرفنظر از وجود رابطه خانوادگی یا هر گونه رابطه دیگر، بین وی و فرد مرتکب نقض حق، «قربانی» محسوب گردد. اصطلاح «قربانی» همچنین خانواده درجه یک یا افراد تحت تکفل قربانی که از واقعه متاثر شدهاند و نیز افرادی را که به جهت مداخله برای کمک به قربانی و یا جلوگیری از قربانی شدن وی آسیب دیدهاند، در برمیگیرد. اصطلاح «بازماندگان» ممکن است در برخی موارد مورد ترجیح افرادی باشد که {از شکنجه} آسیب دیدهاند. کمیته بدون رد کردن سایر اصطلاحاتی که ممکن است در چهارچوبهای مشخصی مرجح باشند، از اصطلاح حقوقی «قربانی» استفاده میکند.” «معاهده منع شکنجه و سایر مجازاتها یا رفتارهای بیرحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز» توسط کشورهای معاهد نظارت میکند، به وسیله قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مورخ ۱۰ دسامبر ۱۹۸۴، پایهگذاری شد (۱۵۳ کشور معاهده منع شکنجه را تصویب نمودهاند) به صراحت پایان شکنجه افراد و جبران خسارت ایشان را خواستار شده است و این رفتار جمهوری اسلامی با زندانیان، مصداق بارز و عینی شکنجه زندانیان است و نهاد غیر دولتی «سودویند» به عنوان یک سازمان حقوق بشری، از جمهوری اسلامی خواستار پایان دادن شکنجه روحی خانم «نرگس محمدی» و اعزام فوری ایشان به مراکز درمانی خارج از زندان و گفتگوی تلفنی با همسر و فرزندانش که هماکنون در خارج از کشور به سر میبرند میباشد. در پایان متن نامه خانم «نرگس محمدی» به «لاریجانی» رییس قوه قضاییه آمده است که در پی میخوانید. ریاست محترم قوه قضاییه با سلام و احترام اینجانب نرگس محمدی از تاریخ 15 اردیبهشتماه 1394، جهت تحمل حبس، توسط نیروهای امنیتی در منزل خود بازداشت شدهام. از زمان خروج همسرم -تقی رحمانی- از ایران در تاریخ 24 بهمنماه 1391، سرپرستی کودکانم برعهده من بوده است. با بازداشت اینجانب، کودکان هشت و نیم سالهام بهناچار ایران را ترک کرده و به کشور فرانسه رفتهاند. از آن زمان تاکنون که دو ماه میشود، اجازه هیچگونه تماس تلفنی و صحبت کردن با فرزندانم به من داده نشده است. پیگیریهای من از داخل زندان تاکنون موثر واقع نشده است و پاسخ مسوولان مربوطه این بوده که اجازه این تماس از مقامات بالا داده نشده است. جناب آقای لاریجانی؛ زندانیان بند زنان اوین، از هرگونه تماس تلفنی با خانوادههایشان محروم هستند و تلفنی در این بند وجود ندارد. این در حالی است که در تمام زندانهای کشور، تلفنهای کارتی در بندها وجود دارد و زندانیان میتوانند از طریق تلفن، پیگیر مشکلات، بیماریها و در نتیجه رفع نگرانیهای خود و خانوادههایشان باشند. اما در بند زنان زندان اوین که 20 زن و مادر در آن نگهداری میشود و برخی از آنها هشتمین سال حبس خود را میگذرانند، تلفنی وجود ندارد و در شرایط کاملا استثنائی و بسیار حاد، امکان یک تماس تلفنی آنهم در ساختمان خارج از بند و در دفتر حفاظت یا اجرای احکام و در حضور مأموران برقرار میشود که شاید سالی 3 یا 4 بار بیشتر نباشد. متاسفانه علیرغم موقعیت پیش آمده برای اینجانب یعنی رفتن کودکان خردسالم از ایران، به دلیل زندانی شدن مادرشان، همین امکان اندک و ناچیز هم ممنوع اعلام شده است. ریاست محترم قوه قضاییه؛ من نمیدانم چنین تصمیمها که نتیجهاش وارد آمدن فشار روحی و روانی بر زندانی است توسط کدام نهاد قضائی یا امنیتی اتخاذ شده است اما سوال اینجا است که اگر بنده محکوم به تحمل حبس و زندان شدهام، گناه فرزندان خردسالم چیست؟ تا پیش از این، علی جان و کیانا جانم، لحظه لحظه زندگیاشان را در کنار مادر سپری میکردند، اما بهناگاه با ورود ماموران امنیتی به منزلم و بدون ارسال احضاریه و حداقل آماده کردن کودکانم به لحاظ روحی و روانی و حتی اندیشیدن تمهیدی برای نگهداریشان، مادرشان را بازداشت کردند. این دو کودک خردسال که در نبود پدر، ناگهان با جای خالی مادر مواجه شدند، اکنون دو ماه است که حتی صدای مادرشان را نشنیدهاند. اگر گفته شود که تصمیم اتخاذ شده از سوی کارشناسان قضائی و امنیتی هدفی جز فشار و شکنجه روحی و روانی بر من مادر ندارد، باید بگویم از این رفتار در حیرتم که چرا دلهایشان برای دلتنگیهای کودکانه فرزندان خردسالم ذرهای نمیلرزد. همچنین با زندانی شدنم، هنوز صدای همسرم را نیز نشنیدهام. مقامات محترم با الفاظی نامناسب و توهینآمیز نسبت به همسرم این تماسهای تلفنی را غیر ممکن اعلام کردهاند. روزهای عجیب و پر از دلتنگیهای غیر قابل وصفی را میگذرانم. من بهعنوان یک مادر، از شنیدن صدای فرزندان هشتونیم سالهام محروم هستم. من بهعنوان یک همسر، بهدلیل نبودن همسرم در ایران، با تصمیم مسوولان از شنیدن صدایش محروم هستم. گویی ارتباط خانوادگیام را با عزیزترین عزیزانم به طور کامل قطع کردهاند؛ گویی نه همسری داشتهام و نه مادری بودهام. آیا نتیجه این اقدامهای غیر قانونی و غیر شرعی، شکنجه روحی و روانی زندانی و خانوادهاش نیست؟ ریاست محترم قوه قضاییه؛ هدفم از نوشتن این نامه برای مسوولان نظام جمهوری اسلامی ایران این است که بگویم اگر فقط شنیدن صدای فرزندان عزیزم، غم و اندوه و دلتنگیهای دردناکم بود، حاضر به نوشتن این نامه نبودم؛ اما تصور و فهم من از این قبیل اقدامات این است که آنها «مادرانگی»، «زنانگی» و «انسانیت» ما را نادیده میگیرند و این چیزی نیست که با تقلیل به شنیدن یا نشنیدن صدای عزیزترین عزیزانمان از آن بگذریم. این اقدامها میتوانند حاکی از این امر باشند که منتقدان دلسوز، فاقد انسانیت و ویژگیهای انسانی تصور شده و هر اقدامی علیه آنان روا و حلال شمرده میشود. این در حالی است که در نظام جمهوری اسلامی آنچه که توسط مسوولان از تریبونها اعلام میشود، مساله اخلاق و رحمت اسلامی است اما چنین برخوردی با منتقدان، نهتنها رنگی از اخلاق و رحمت اسلامی ندارد بلکه حاکی از اعمال خشونتبار است. اگر حاکمان این نظام در سخنرانیهای خود، اعمال خشونتبار بر فرزندان و مادران غزه، یمن و سوریه که در حال جنگ هستند را مذموم میشمارند و همچنین رفتار گروههای تروریستی را مخدوش کردن چهره رحمانی اسلام و ارایه چهرهای خشونتبار از اسلام میدانند، چگونه است که در کشور اسلامی ایران که ادعای اقتدار، ثبات، صلح، امنیت و پیروزی در مقابل دولتهای مقتدر جهان را دارد، صحبت تلفنی یک مادر با فرزندان خردسال و معصومش، تهدید امنیت ملی ارزیابی شده و مانع از انجام آن میشوند؟ با اینگونه به حبس کشاندن زنان و مادران این سرزمین، چگونه آن ادعاها و این رفتارها را میتوان کنار هم گذاشت و پذیرفت و سکوت کرد. من یک مادرم و اگر مادر بودن من بهرسمیت شناخته نمیشود، من یک دخترم و اگر فرزند بودن من بهرسمیت شناخته نمیشود، من یک همسرم و اگر همسر بودن من بهرسمیت شناخته نمیشود، راهی جز اعتراض بر این شیوه غیر اخلاقی ندارم. نرگس محمدی 1 شهریورماه 1394