اعمال محدودیت‌های درمانی، مرگ تدریجی زندانیان سیاسی است : www.iranhrc.org

اسناد حقوق بشراعمال محدودیت‌های درمانی، مرگ تدریجی زندانیان سیاسی است : www.iranhrc.org

اعمال محدودیت‌های درمانی، مرگ تدریجی زندانیان سیاسی است : www.iranhrc.org

All Human Rights for all in Iranwww.iranhrc.org

تمامی واقعیت‌ها نشان از آن دارد که شاهرخ زمانی به طور تدریجی به سوی مرگ سوق داده شده است

در فردای آزادی و در ایرانی رها، قطعا می‌توان شاهرخ را در لبخند میلیون‌ها ایرانی دید

چهار شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ – ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵

Warning: getimagesize(http://www.iranhrc.org/images/1005139_10151432121557271_38486913_n.jpg) [function.getimagesize]: failed to open stream: HTTP request failed! HTTP/1.1 404 Not Found in /home/content/54/10001454/html/p/publ/view_print_version.php on line 191

Warning: Division by zero in /home/content/54/10001454/html/p/publ/view_print_version.php on line 194

امروز در شرایطی صدها زندانی سیاسی در زندان‌های ایران محبوس هستند که بسیاری از آنان اغلب به دلیل شکنجه‌های روحی و جسمی اعمالی و شرایط نامساعد زندان از بیماری‌های بعضا خطرناک رنج می‌برند. رویکرد جمهوری اسلامی در مقابل این مساله، گروگان گرفتن سلامت زندانیان سیاسی در مقابل تبعیت آنان از خواسته‌های نظام است. در حقیقت نظام، زندانیان را بین سلامت خود و زیستن از یک سو و خفت و خواری از سوی دیگر مخیر می‌کند. روندی که در بسیاری موارد به مرگ زندانیان سیاسی منجر شده است. یکی از زندان‌هایی که شمار زیادی از زندانیان سیاسی را در خود جای داده است، زندان رجایی‌شهر کرج است. این زندان در حقیقت تبعیدگاه بسیاری از زندانیان سیاسی بوده و در مواردی نیز به قتل‌گاه آنان تبدیل شده است. در طی سالیان گذشته، زندانیان بسیاری اعم از زندانیان سیاسی و عادی، بر اثر فشارهای موجود در این زندان و نیز عدم رسیدگی‌های درمانی مناسب و به موقع جان خود را از دست داده‌اند. در این میان می‌توان به افرادی نظیر «افشین اسانلو»، «علیرضا کرمی‌خیرآبادی»، «مهدی زانیه»، «منصور رادپور»، «امیر حسین حشمت‌ساران» و «پیام اسلامی» اشاره کرد. در تمامی موارد فوق نیز علت فوت توسط بهداری زندان سکته‌ی مغزی و یا قلبی تشخیص داده شده است. آخرین قربانی این جنایات سازمان‌یافته، شاهرخ زمانی است که ۲۲ شهریور ماه توسط هم‌بندان‌اش در زندان رجایی‌شهر کرج در حالی در اتاق‌اش پیدا شد که ساعاتی پیش از آن جان خود را از دست داده بود. بنا به گزارش‌های منتشر شده، وی همانند هر روز به ورزش و برنامه‌ی روزانه‌ی خود پرداخته و سپس برای استراحت به اتاق خود مراجعه کرده بود. در ساعت ۱۷ عصر و در پی عدم حضور وی در هوا خوری بند، زندانیان دیگر به اتاق وی مراجعه کرده و با پیکر بی‌جان‌اش مواجه شدند. شاهرخ زمانی متولد ۱۵ شهریور ۱۳۴۳ در یکی از روستاهای منطقه‌ی قره‌داغ آذربایجان و نقاش ساختمان بود. وی از همان دوران دانش‌آموزی و در پی پیروزی انقلاب مردم ایران علیه حکومت شاه به مبارزات سیاسی پیوسته و فعالیت‌های خود را در دبیرستان فردوسی تبریز آغاز کرد. دیری نگذشت که وی برای اولین بار توسط ماموران کمیته دستگیر و به زندان تبریز منتقل شد. این بازداشت دیری نپایید و شاهرخ به دلیل پنهان ماندن هویت اصلی‌اش توانست پس از چند ماه از زندان آزاد شده و به مبارزات خود ادامه دهد. وی پیگیرانه فعالیت‌های خود را ادامه داده و در سال ۱۳۷۲ به همراه ۱۶ تن دیگر مجددا بازداشت شد. در این دوره وی ۱۸ ماه در کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری تحت شکنجه‌های جسمی از جمله شلاق و فرو کردن سوزن داغ زیر ناخن‌هایش بود. آثار این شکنجه‌ها هنوز هم بر روی دستان و پاهای وی عیان بود. اتهام وی در این دوره فعالیت غیرعلنی در سندیکای نقاشان عنوان شده بود. با وجود تمام این سرکوب‌های اعمال شده وی پس از آزادی مجددا به فعالیت‌های خود در سندیکای نقاشان و کارگران ساختمان ادامه داده و نهایتا در ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۰ در تبریز بازداشت شد. شاهرخ را در حالی با تهدید سلاح گرم و در خیابان شمس تبریزی دستگیر کرده بودند که وی تنها نیم ساعت پیش از آن، در نشستی با رفقایش از ضرورت مبارزات آگاهی‌بخش در میان کارگران و دانش‌جویان می‌گفت. او از همان ابتدای دستگیری اقدام به اعتصاب غذا کرد و حتی به یک سوال بازجویان وزارت اطلاعات نیز پاسخ نداد. وی با روحیه‌ای مستحکم با مقاومت خویش راه را برای دیگر بازداشتی‌های این پرونده از جمله خود من گشود و هرگز در مقابل هیچ تهدیدی عقب ننشست. در بیست و پنجمین روز اعتصاب غذا که وی را به دلیل وخامت حال‌اش به سلول بهداری اداره‌ی اطلاعات تبریز منتقل کرده بودند در پاسخ به پزشک – بازجویی که مدعی بود، سلول انفرادی و تشکیلات اطلاعاتی در تمام دنیا وجود دارد، نهیب زد که «نه‌خیر! چنین دستگاه ضدبشری در هیچ کجای جهان وجود ندارد.» پس از ۳۲ روز اعتصاب غذا وی به زندان مرکزی تبریز منتقل شد و از همان بدو ورود بذر مبارزه درون زندان را در آن‌جا نیز کاشت. هرگز از خود سستی نشان نداد و در انجام تمام امور پیشرو بود. هر لحظه و برای رسیدن به هر خواسته‌ی صنفی و سیاسی آماده‌ی حرکت‌های اعتراضی از جمله اعتصاب غذا بود. وی نهایتا با قرار وثیقه آزاد شده و سپس توسط شعبه‌ی اول دادگاه انقلاب تبریز به اتهام تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به ۱۱ سال حبس محکوم گردید. او در دی ماه ۹۰ بار دیگر برای اجرای حکم بازداشت و روانه‌ی زندان تبریز شد. از این نقطه بود که دور جدید فشارها بر وی آغاز گشت. ابتدا به ساکن، وی را ۲ ماه در قرنطینه‌ی زندان نگه داشته و پس از اعتصاب غذای شاهرخ، ابتدا او را به بند مالی و سپس به بند متادون زندان تبریز که مملو از بیماری‌های خطرناک از جمله ایدز و هپاتیت بود فرستادند. سپس وی را بدون اطلاع قبلی و حکم دادگاه به زندان یزد تبعید کردند. پس از چند ماه مسولان زندان یزد با ابراز عجز از توانایی در کنترل وی، او را به تبریز بازگرداندند. نهایتا وی پس از مدتی به زندان رجایی‌شهر کرج تبعید شد. در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ وی از این زندان به زندان قزلحصار کرج تبعید گردید. شاهرخ با روحیه‌ی بالای خود بلافاصله اعلام اعتصاب غذای نامحدود کرد و نهایتا در پنجاه و دومین روز اعتصاب غذا به بند زندانیان سیاسی زندان رجایی‌شهر کرج بازگردانده شد. وی در طول این مدت از هرگونه مرخصی محروم بود و حتی اجازه‌ی حضور در مراسم ختم مادر و ازدواج دخترش را نیز نیافت. شاهرخ زمانی، با اصل قرار دادن مقاومت در مقابل ظلم در نامه‌ای خطاب به دخترش چنین نوشت: «صد در صد بدان و آگاه باش که این حکم تاریخ است، عاقبت جای ستمگران و ظالمین در زباله دان تاریخ است، بشنو از پدرت که در چنین جامعه ی طبقاتی و کشتارگاه عواطف انسانها، خداوند زر وزور و تزویر با تزریق سم فردگرایی بر محور منافع شخصی و مصرف گرایی آدمی را تا سطح حیوان تنزل می دهد. فقط کسانی می توانند در این لجن زار هویت انسانی خود را حفظ کنند که برخلاف جریان آب شنا کرده و به قول انقلابیون فرانسه با شعار “یکی برای همه، همه برای یکی” و مطالعه آثار مترقی انقلابی بر ضد ستم و بهره کشی و افکار فردگرایانه حیوانی، مبارزه کرده و کمک، همیاری و عشق به همنوع را در جریان زندگی سرلوحه خود قرار دهند.» وی پیش از بازداشت و در خارج از زندان یک لحظه آرام و قرار نداشت و با روحیه‌ی سرشار خود همگان را به پیوستن به صفوف مبارزه دعوت می‌کرد، همواره لبخندی دل‌نشین بر لب داشت و یک لحظه نیز در ضرورت تغییر نظام موجود در ایران تردید نکرد. هنگامی که از کارگران سخن می‌گفت، می‌شد به وضوح دید که دردی جان‌کاه روح‌اش را می‌خراشد، هنگامی که از مصائب جامعه‌ی ایران مانند کلیه ‌فروشی برای امرار معاش حرف می‌زد، خشمی بی‌انتها در چشمان‌اش موج می‌زد. وی بارها و در نامه‌های متعدد به نهادهای حقوق بشری از زندان رجایی‌شهر کرج به عنوان «قتل‌گاه» نام برده و تصریح کرده بود که زندانیان در این زندان در معرض مرگ تدریجی قرار دارند. خود وی در حالی که از مهر ماه ۱۳۹۳ در نوبت آزمایش ام.آر.آی بود، هرگز برای این آزمایش به خارج از زندان اعزام نشد، در حالی که از بیهوشی‌های لحظه‌ای رنج می‌برد. تمامی این واقعیت‌ها نشان از آن دارد که شاهرخ زمانی به طور تدریجی به سوی مرگ سوق داده شده است و مسولیت جان وی بر عهده‌ی مقامات جمهوری اسلامی است. با این‌ که از دیروز هواداران جمهوری اسلامی و کسانی که از حاج قاسم سلیمانی تجلیل کرده و خامنه‌ای را معمار بزرگ سیاست خارجی لقب می‌دادند با ریختن اشک تمساح درصدد کاستن از موج خشم ناشی از این حادثه‌ی تلخ و انحراف افکار عمومی در این مورد هستند، اما حقیقت هرگز تسلیم پلیدی نشده و عدالت در انتظار تمام کسانی است که در چنین جنایت‌های هولناکی سهمی دارند. در فردای آزادی و در ایرانی رها، قطعا می‌توان شاهرخ را در لبخند میلیون‌ها ایرانی دید. او با آگاهی از راهی که قدم در آن گذاشته بود، در مقابل کسانی که وی را به احتیاط توصیه می‌کردند، همواره از ضرورت فداکاری سخن گفته و تصریح می‌کرد که «هیچ اهمیتی ندارد که امثال من باشند یا نه، مهم این است که جنایت‌کاران بیش‌تر و بیش‌تر افشا شوند.» چنین اتفاقات تکان‌دهنده‌ای بار دیگر ضرورت پافشاری همه‌جانبه بر گستردگی نقض حقوق بشر در ایران را آشکار کرده و این واقعیت را برجسته می‌کند که گسترش روابط اقتصادی و سیاسی با جمهوری اسلامی به بهای سکوت در مقابل چنین ابعادی از نقض حقوق بشر در حقیقت مشارکت در این جنایات است. در نهایت ضرورتی است که به گزارش‌گر ویژه‌ی سازمان ملل در مورد نقض حقوق بشر در ایران و هم‌چنین گزارش‌گر ویژه‌ی بازداشت‌های خودسرانه فراخوان دهم که با تحت فشار قرار دادن حکومت اسلامی ایران، ضمن حضور در این کشور، تحقیقات مستقلی را در رابطه با مرگ شاهرخ زمانی و سایر موارد مشابه انجام دهند. نیما پوریعقوب – ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۵

Type at least 1 character to search